کیامهرکیامهر، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

بهاری پسرم ، کیامهر

یک عدد پسر بسیار خلاق

او : مامان میشه تو این شیشه شیر بریزی بخورم ؟ من  از اتاق دیگر :بذار کارم تمام  بشه میام. میتونی به  پدرت بگی !  پدر :  بیا تا این صحنه را از دست ندادی خانم  و من با کمی غر به جهت  نیمه رها کردن کارم: شما پدر و پسر نمی تونین 5 دقیقه از من چیزی نخواین!!! پدر : ترسیدم خرابش کنه نبینی از دستت بره ! من :چی را ؟ پدر  اشاره کرد به :    ...
23 دی 1392

یک صبح خیلی خیلی خوب

مانند همیشه خاموش کردن زنگ بیدار باش سرک کشیدن در اتاق پسرک ، دیدن روی ماهش برای شارژ روزانه و عرض ارادتی آهسته رد کردن پرده و بررسی شرایط جوی فریاد شعفی که در گلو خفه میشود تا خواب پدر و پسر آشفته نشود  بابت دیدن برف دوباره این روزهای خیلی خوب با سرعت هر چه تمام مهیای خروج از خانه شدن به عشق پیاده روی در برف سکوت، برف  ، مه و غار غار کلاغ بدون هیچ صدای مزاحمی یک خانم عــــــــــــــــــــــــــــاشق برف در یک خیابان زیبای آرام حتما مدارس تعطیلند که سکوت است . این طور بود نفــــــــــــــــــس عمیـــــــــــــــــــــــق تغییر مسیر برای بیشتر ماندن و دیر تر رفتن سلام مهربانانه به یک خانم مس...
23 دی 1392

هر دم از این گل...

  اگر یکی از نشانه های مردانگی را سوراخ شدن جوراب ، آنهم نوک انگشت شصت بدانیم آنوقت می توان نتیجه گرفت که .... پسر: مامان بیا ببین جورابم پنجره در اورده! من : ای جانم ، چه جالب ! پسر : آره خـــــــــــــــیلی جالبه!  اگه خواستی واسم جوراب بخری ببین که پنجره داره یا نه! من :   من : کیامهر چرا سیبو این جوری خوردی؟ پسر : خوب مثل دکتر " براون"  دیگه ! اگه اینجوری بخوریم سرما نمی خوریم. من : ( دکتر براون یه شخصیت تو کارتون peppa ست که به بچه هایی که سرماخوردن شربت میده و وقتی ازش می پرسن چرا خودت سرما نمی خوری میگه چون من هر روز یه سیب می خورم بعد از کیفش یه سیب در میار...
19 دی 1392

بدون شرح

این لینک  را لطفا بخوانید. 70و چند میلیون انسان بی تفاوت ! به کجا میرویم با این سرعت؟؟؟ حالا مسئولین هیچ از همیشه تا اکنون هیچ ! چطور یک مادر می تواند با کودک 2 ساله خود چنین کند؟ یعنی واقعا در حکمت خدا ماندم ... بعضی  داشتن فرزند برایشان آرزوی محال است و بعضی بچه می آورند برای گدایی !!    ...
15 دی 1392

جوجه برفی!!

اصلا کی گفته فقط میشه ادم برفی  ساخت ؟ اقا جوجه برفی هم خیلی باحاله  مخصوصا و قتی به علت سرما  نمیشه بری بیرون  یه کم برف میاری داخل خونه و شازده پسرتو شاد میکنی! اینجوری:   ...
13 دی 1392

اعتصاب غذا

دیروز (  جمعه ) آخرین  روز اعتصاب  غذای دلبندمان بود .این بار یک هفته  دوام داشت.خوشبختانه  تیاناز جان دختر دایی نازنین  5 ساله ام  ما را از این بحران نجات داد ! کیامهر حدودا دو بشقاب غذا! البته بشقاب کوچک  از دستان فرشته کوچولو عذا خورد بدون دخالت بزرگترها و ما خانواده نگران را  از  نگرانی و  به دنبال آن  استرس و  تنش و کشش نجات داد! ما کلیه ترفندهای مادرانه ، پدرانه، مادربزرگانه ، دکترانه را بکار برده بودیم اما...... افسوس ! او در این زمینه به مادر عزیزش شباهت دارد زیرا که از خاطرات فراموش نشده کودکیم است که حدودا 3 ساله بودم که با مادرم به منزل یکی از اقوام رفته بودیم که...
11 دی 1392

پسرک دارد پسر می شود

پسرک دارد خیلی بزرگ می شود آنقدر که  متملکاتش را دارد گسترش می دهد در حد متصاحب شدن لپ تابمان که عصای دستمان بود یک روزی!  این روزها نشانه های بزرگی را بیشتر بروز می دهد ، مثلا متقاعد کردنمان با انواع و اقسام دلایل مربوط و نا مربوط برای دیدن کارتون مورد علاقه اش یعنی : Peppa Pig  که این روزها تمام ذهنش را در گیر کرده و من تمام توانم را برای قانون مند کردن تماشایش دارم به کار می بندم وقت ی صبح با صدای تپ تپ  پاهای کوچکش  که  می آید تا مهربانانه بیدارم  کند  و با صدایی که هنوز خوب صاف نشده  و بیدار ،از خوابی که شب دیده با تک تک جزئیاتش  برایم تعریف کند  یعنی که من بزرگ شده ام .خ...
11 دی 1392

این پست اتفاقا یک مخاطب خاص دارد

چند سوال اساسی و چند علامت سوال  خیلی بزرگ در ذهنم دارم: چرا نمی شود هر از چند گاهی شده برای یک روز هم کلا محو شویم و نباشیم و دکمه شات دان مغزمان را بزنیم تا هاردمان نسوزد؟؟؟؟        چرا اگر خانمی کردیم و خاموشی گزیدیم  اغلب قریب به اتفاق فکر می کنند ببو گلابی هستیم و  می توانند تا حد ممکن  له مان کنند ؟؟؟؟؟        چرا  اگر تواناییمان در اداره امورات زندگی  و بچه و  اداره و  ... زیاد بود انقدر که خیال همه ازما راحت باشد  که می توانیم از پس همه چیز برآییم ، میشود یک قانون؟؟؟؟ چرا اگر کارهایمان و وظایفان را  خوب و بی نقص انجام می دهیم باید همیشه ...
8 دی 1392
1